ترس
نوشته شده توسط : الهام

 

 ميترسم اين احساس تو حسي كه عاشقه هنوز

آخر به دست روزگار ساده عوض بشه يه روز

ميترسم اين برق چشا كه روشنه  توي شبام

يه شب به خواست روزگار كوه آتيش  شه زير پام

ميترسم از تنها شدن ازين نگاه رفتني

ترسم و بيشتر ميكني وقتي نميگي با مني

وقتي اين روزا ميدونم مثل خودم خيلي كمه

بي اعتمادم نه به تو بي اعتمادم به همه

بد بيني من به تو نيست اگه دارم شك ميكنم

من اين روزا به سادگي به چشمامم شك ميكنم

ميترسم از تنها شدن ازين نگاه رفتني

ترسم و بيشتر ميكني وقتي نميگي با مني

 





:: برچسب‌ها: عشق , رفته ,
:: بازدید از این مطلب : 506
|
امتیاز مطلب : 294
|
تعداد امتیازدهندگان : 94
|
مجموع امتیاز : 94
تاریخ انتشار : 18 / 8 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
amirreza در تاریخ : 1389/9/1/1 - - گفته است :
سلام الهام خانم

خوبی

غصه نخور تنها نیسی

منم تنهام

می دونی تو تنها ترین لحظه زندگیم تنهام گذاشت



اه ای خدا

تو تنهاترین لحظه تنهایی تنهاش نذار

یادت نره به عشق تنهایی من بیای


پاسخ:ايشالا كه هم تو هم عشقت هم عشق من هر جاي هستيد موفق باشيد توام غصه نخور...اومدن بعضي ها يا رفتنشون از زندگيمون خيرو صلاحي كه فقط خدا ميدونه

/weblog/file/img/m.jpg
hamed در تاریخ : 1389/8/20/4 - - گفته است :
منم دیگه هیچ وقت عشقمو نمی بینم
دلم خیلی تنگه امیدوارم خوش باشه
برام دعا کنید که بهش برسم


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: